هر گاه مستحبات به واجبات زیان رساند آن را ترک کنید. حضرت علی(ع)

ارتباط صحیح فرزندان با پدر و مادر و بلعکس

ارتباط صحیح فرزندان با پدر و مادر و بلعکس

ما برآن شدیم که به شما بگوییم در یک رابطه صحیح فرزندان با پدر و مادر و بلعکس و مشکلاتی که جدیدا در جامعه ما به وجود آمده که دارد تمام تلاش خود را می کند که این رابطه را به هر نحوی از بین ببرد فقط یک راه هست و آن هم عمل کردن به اسلام ناب محمدی هست ولاغیر

بایگانی

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

امام هادی,هادی (ع),هادی,ولادت ,میلاد,علی بن محمد,ویژه نامه,ولادت امام هادی,امام هادی (ع),میلاد امام هادی



خلاصه ای از زندگانی حضرت امام هادی علیه السلام

«امام ابوالحسن على النقى الهادى» - علیه السلام - پیشواى دهم شیعیان، در نیمه ذیحجه سال 212 هجرى در اطراف مدینه در محلى به نام «صریا» به دنیا آمد(1). پدرش پیشواى نهم، امام جواد - علیه السلام - و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است که کنیزى با فضیلت و تقوا بود (2).

مشهورترین القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز مى‏گویند (3).

امام هادى - علیه السلام - در سال 220 هجرى پس از شهادت پدر گرامیش برمسند امامت نشست و در این هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شریفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامراء به شهادت رسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۲۲:۵۷
محمد محمدی
یه روز من سوار یک تاکسی شدم که فرودگاه برم
در حین حرکت ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از جای پارک بیرون پرید
راننده تاکسی هم محکم ترمز گرفت ماشین سر خورد و دقیقا به فاصله چند سانتیمتر از ماشین دیگر توقف شد

راننده اون ماشین سرش را ناگهان برگرداند و شروع کرد به ما فریاد زدن
راننده تاکسی ام فقط لبخند زد و برای ان شخص دست تکان داد
و من منظورم این است که او واقعا دوستانه بر خورد کرد

گفتم ان مرد نزدیک بود ماشین تان را از بین ببرد و ما را به بیمارستان بفرستد
در ان هنگام بود که راننده تاکسی درسی را به من داد

که اینکه به ان می گویم (قانون کامیون حمل زباله ) او توضیح داد
که بسیاری از افراد مانند کامیون های حمل زباله هستند
انها سرشار از اشغال ناکامی. خشم ..نا امیدی هستند .
وقتی اشغال را در اعماق وجودشان تلنبار می شود
انها به جای احتیاج دارند تا ان را تخلیه کنند

گاهی اوقات روی شما خالی می کنند
به خودتان نگیرید فقط لبخند بزنید دست تکان دهید
برایشان ارزوی خیر کنید و بروید
حرف اخر این است که افراد موفق اجازه نمی دهند

که کامیون های اشغال روزشان را بگیرد وخراب کند
افرادی را که با شما خوب رفتار می کنند دوست داشته باشید
برای انهایی که رفتار نامناسبی ندارند دعا کنید



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۳ ، ۲۳:۴۵
محمد محمدی



الف:اهمیت فرهنگ در جامعه


•    فرهنگ هویّت یک ملّت است. ارزشهاى فرهنگى روح و معناى حقیقى یک ملّت است.
•    فرهنگ حاشیه و ذیلِ اقتصاد نیست، حاشیه و ذیلِ سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگند.
•    فرهنگ، برنامه‌ریزى لازم دارد؛ نباید انتظار داشت که فرهنگ کشور - چه فرهنگ عمومى؛ چه فرهنگ نخبگانى، دانشگاه‌ها و غیره و غیره - به خودىِ خود خوب بشوند و پیش بروند.
•    نمیشود مسئولین کشور مسئولیّتى احساس نکنند در زمینه‌ى هدایت فرهنگى جامعه. دولت و مسئولان موظّفند که توجّه کنند به جریان عمومى فرهنگ جامعه.
•    یکى از وظایف نظارتى و مراقبتى دستگاه حکومت این است که متوجّه مزاحمها باشد... اگر چنانچه فرض کنیم در مجموعه‌ى کشور یک تبلیغاتى شروع بشود که بنیان خانواده را سست میکند و به طلاق مى‌انجامد، خب شما مجبورید جلوى این را بگیرید.
•    ما مسئولیّت شرعى داریم، مسئولیّت قانونى داریم در قبال فرهنگ کشور و فرهنگ عمومى کشور.
•    در بعضى از مطبوعات، نوشته‌ها، گفته‌ها، بعضى‌ها با عنوان[کردن‌] "دین دولتى" و "فرهنگ دولتى" میخواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخریب کنند و به‌اصطلاح یک اَنگ غلطى و مخالفتى به آن بزنند که آقا، اینها میخواهند دین را دولتى کنند، فرهنگ را دولتى کنند! این حرفها یعنى چه؟ دولت دینى با دین دولتى هیچ فرقى ندارد. دولت جزو مردم است؛ دین دولتى یعنى دین مردمى.
•    ورود دستگاه حکومت به مسئله‌ى فرهنگ به معناى سلب فعّالیّت مردم نیست.
•    فرهنگ به مردم متّکى است؛ این همه مجالس عزادارى، این همه مجالس سخنرانى، این همه انجمنهاى ادبى، این همه انجمنهاى علمى، اینها را اصلاً کِى دولتها میتوانند به‌وجود بیاورند؟ کجا ممکن است؟
•    این موجب نمیشود که اگر شما یک‌جا دیدید که فرض بفرمایید یک حرکتى دارد در همین کارهاى مردمى انجام میگیرد که داراى آسیب اجتماعى است، داخل نشوید و بگویید من دخالت نمیکنم؛ نه، اینجا لازم است دخالت بشود، هدایت بشود، کار بشود.
•    غربی‌ها بیشتر از ما متعصّبند، بدتر از ما لجاجت میکنند بر سر ارزشهاى فرهنگى خودشان که در واقع ضدّ ارزش هم هست. ما چرا بر سرِ فرهنگ خودمان پافشارى نکنیم؟
•    شوراى عالى انقلاب فرهنگى یکى از آن ابتکارات واقعاً بابرکت امام بزرگوار بود. هیچ دولتى از یک چنین مجموعه‌اى بى‌نیاز نیست.
•    یکى از مهم‌ترین خواص و نقاط مهمّ این شورا این است که این شورا موجب میشود که مسئله‌ى فرهنگ کشور تابع زیر و بالا شدن جریانات سیاسى و جناحهاى سیاسى نباشد.
•    اعضاى شورا بایستى این شورا را باور کنند؛ باور کنید که اینجا قرارگاه مرکزى فرهنگى کشور است؛ باور کنید که اینجا فرماندهى مسائل عمده‌ى فرهنگى کشور و سیاست‌گذارى کشور را بر عهده دارد.
•    مصوّبات اینجا بایستى اجرا بشود؛ خودِ حضور رئیس جمهور و رئیس قوّه‌ى مقنّنه براى قانون‌گذارى - آنجاهایى که احتیاج به قانون‌گذارى است - و وزراى محترم و مسئولان دستگاه‌هاى ذى‌ربط، باید به معناى ضمانت اجرا باشد.
•    "قرارگاه" ممکن است به بعضى گوشها سنگین بیاید و بگویند آقا، قرارگاه مال مسائل نظامى است، شما در مسائل فرهنگى هم فکر نظامى را رها نمیکنید! واقع قضیّه این است که کارزار فرهنگى از کارزار نظامى اگر مهم‌تر نباشد و اگر خطرناک‌تر نباشد، کمتر نیست.
•    این اسنادى را که تهیّه کردید جدّى بگیرید و این‌جور هم نباشد که مثلاً فرض کنید که یک سندى را که مربوط به دستگاه آموزش عالى است، یا مربوط به وزارت بهداشت است، یا مربوط به آموزش و پرورش است، یا مربوط به وزارت ارشاد است، شورا تدوین کند، تصویب کند، بسپارد به آن دستگاه و بکشد کنار؛ نه، این مصلحت نیست.
•    ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگى را مطرح کردیم؛ بعضى‌ها اصل تهاجم را منکر شدند؛ گفتند چه تهاجمى؟ بعد یواش یواش دیدند که نه [فقط] ما میگوییم، خیلى از کشورهاى غیرغربى هم مسئله‌ى تهاجم فرهنگى را مطرح میکنند و میگویند غربى‌ها به ما تهاجم فرهنگى کردند؛
•    تهاجم فرهنگى یک واقعیّتى است. صدها رسانه‌ى صوتى، تصویرى، اینترنتى، مکتوب در دنیا دارند کار میکنند با هدف ایران! با هدف ایران! نه اینکه دارند کار خودشان را میکنند.
•    تهاجم فرهنگى یک حقیقتى است که وجود دارد؛ میخواهند برروى ذهن ملّت ما و برروى رفتار ملّت ما - جوان، نوجوان، حتّى کودک - اثرگذارى کنند.
•    در مقابل اینها باید چه‌کار کرد؟ در مقابل اینها دو چیز لازم است: یکى کار، یکى ابتکار؛ این دو کار و این دو نقطه‌ى مهم را باید در نظر [داشت‌]؛ باید کار کنیم، کار هم باید کار ابتکارى باشد.
•    ما در برخورد با مسائل تهاجمى، پدیده را در اوّل ورود، حتّى قبل از ورود باید بشناسیم.
•    دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن، این اشکالات را دارد که بعد شما دچار مشکلاتى میشوید که نمیتوانید با آنها مواجه بشوید.
•    در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترین کار، انفعال است؛ زشت‌ترین کار، انفعال است؛ خسارت‌بارترین کار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نباید ما را منفعل بکند
•    این پیشرفت علمى ما در این ده دوازده سال اخیر یک واقعیّت است؛ بعضى این را باور نکردند؛ بعضى حتّى این را انکار کردند.
•    توصیه‌ى من به وزیر محترم آموزش عالى و وزیر محترم بهداشت و درمان، بخصوص این است که نگذارید این چرخه‌ى حرکت کُند بشود. این را هرچه میتوانید توسعه بدهید و تسریع کنید و پیشرفت کنید.
•    یکى از چیزهایى که جلو این را میگیرد، سیاسى شدن دانشگاه‌ها است. نگذارید دانشگاه جولانگاه حرکتهاى سیاسى بشود.
•    نسل جوان در هر جامعه، موتور حرکت تحوّلات اجتماعى و تحوّلات سیاسى است؛ بخصوص جوان دانشجو؛ طبیعتش این است. این حرف دیگرى است؛ این غیر از این است که ما دانشگاه را محلّ جَوَلان گرایشهاى سیاسى‌اى که بعضى‌شان مخالف با اصل نظامند یا مخالف با جهت‌گیرى‌هاى نظامند بکنیم. این را باید حتماً مراقبت کنید و جلوى آن را بگیرید.
•    این "میتوانیم" را که در روح این جوانهاى ما دارد جَوَلان میکند، نگذارید از بین برود؛ شما هم بگویید میتوانیم و دنبال کنید این میتوانیم را.
•    ما میتوانیم تمدّن نوین اسلامى را برپا کنیم و دنیایى بسازیم که سرشار باشد از معنویّت و با کمک معنویّت و هدایت معنویّت راه برود؛ این کارها را میتوانیم انجام بدهیم، که به توفیق الهى هم [این کار را] میکنیم.
•    من خیلى نگران زبان فارسى‌ام؛ خیلى نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانى را دُور هم بنشینند. من میبینم کار درستى در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است.
•    در شبه قارّه‌ى هند برجسته‌ترین شخصیّت‌ها با زبان فارسى حرف میزدند و انگلیس‌ها اوّلى که آمدند شبه قارّه‌ى هند، یکى از کارهایى که کردند این بود که زبان فارسى را متوقّف کنند؛ جلو زبان فارسى را با انواع حیَل و مکرهایى که مخصوص انگلیس‌ها است گرفتند.
•    به نظر بنده اساسى‌ترین کار در زمینه علوم انسانی این است که مبناى علمى و فلسفىِ تحوّل علوم انسانى باید تدوین بشود؛ این کار اساسى و کار اوّلى است که بایستى انجام بگیرد.

بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ۲۳/۰۳/۱۳۹۰

ب:مساله تهاجم فرهنگی

•    ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگى را مطرح کردیم؛ بعضى‌ها اصل تهاجم را منکر شدند؛ گفتند چه تهاجمى؟ بعد یواش یواش دیدند که نه [فقط] ما میگوییم، خیلى از کشورهاى غیرغربى هم مسئله‌ى تهاجم فرهنگى را مطرح میکنند و میگویند غربى‌ها به ما تهاجم فرهنگى کردند؛
•    تهاجم فرهنگى یک واقعیّتى است. صدها رسانه‌ى صوتى، تصویرى، اینترنتى، مکتوب در دنیا دارند کار میکنند با هدف ایران! با هدف ایران! نه اینکه دارند کار خودشان را میکنند.
•    تهاجم فرهنگى یک حقیقتى است که وجود دارد؛ میخواهند برروى ذهن ملّت ما و برروى رفتار ملّت ما - جوان، نوجوان، حتّى کودک - اثرگذارى کنند.
•    در مقابل اینها باید چه‌کار کرد؟ در مقابل اینها دو چیز لازم است: یکى کار، یکى ابتکار؛ این دو کار و این دو نقطه‌ى مهم را باید در نظر [داشت‌]؛ باید کار کنیم، کار هم باید کار ابتکارى باشد.
•    ما در برخورد با مسائل تهاجمى، پدیده را در اوّل ورود، حتّى قبل از ورود باید بشناسیم.
•    دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن، این اشکالات را دارد که بعد شما دچار مشکلاتى میشوید که نمیتوانید با آنها مواجه بشوید.
•    در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترین کار، انفعال است؛ زشت‌ترین کار، انفعال است؛ خسارت‌بارترین کار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نباید ما را منفعل بکند.


بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها ۱۵/۰۵/۱۳۹۲

ج:وظیفه شورای عالی انقلاب فرهنگی:

•    شوراى عالى انقلاب فرهنگى یکى از آن ابتکارات واقعاً بابرکت امام بزرگوار بود. هیچ دولتى از یک چنین مجموعه‌اى بى‌نیاز نیست.
•    یکى از مهم‌ترین خواص و نقاط مهمّ این شورا این است که این شورا موجب میشود که مسئله‌ى فرهنگ کشور تابع زیر و بالا شدن جریانات سیاسى و جناحهاى سیاسى نباشد.
•    اعضاى شورا بایستى این شورا را باور کنند؛ باور کنید که اینجا قرارگاه مرکزى فرهنگى کشور است؛ باور کنید که اینجا فرماندهى مسائل عمده‌ى فرهنگى کشور و سیاست‌گذارى کشور را بر عهده دارد.
•    مصوّبات اینجا بایستى اجرا بشود؛ خودِ حضور رئیس جمهور و رئیس قوّه‌ى مقنّنه براى قانون‌گذارى - آنجاهایى که احتیاج به قانون‌گذارى است - و وزراى محترم و مسئولان دستگاه‌هاى ذى‌ربط، باید به معناى ضمانت اجرا باشد.
•    "قرارگاه" ممکن است به بعضى گوشها سنگین بیاید و بگویند آقا، قرارگاه مال مسائل نظامى است، شما در مسائل فرهنگى هم فکر نظامى را رها نمیکنید! واقع قضیّه این است که کارزار فرهنگى از کارزار نظامى اگر مهم‌تر نباشد و اگر خطرناک‌تر نباشد، کمتر نیست.
•    این اسنادى را که تهیّه کردید جدّى بگیرید و این‌جور هم نباشد که مثلاً فرض کنید که یک سندى را که مربوط به دستگاه آموزش عالى است، یا مربوط به وزارت بهداشت است، یا مربوط به آموزش و پرورش است، یا مربوط به وزارت ارشاد است، شورا تدوین کند، تصویب کند، بسپارد به آن دستگاه و بکشد کنار؛ نه، این مصلحت نیست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۳ ، ۲۳:۴۳
محمد محمدی

بایدها و نبایدها در نوجوان * تفاوت فکری نوجوان با بزرگسال * رفتارهای ناسالم با نوجوان * پیشگیری از بیماریهای روانی در نوجوان * مثالهایی برای راهنمای رفتاری برای پدر و مادر نوجوان: فرزند نوجوان می گوید : شما مرا نمی فهمید . گاهی اوقات فرزند نوجوان شما دیر به منزل می آید فرزند شما رانندگی غیر مجاز کرده است فرزند شما مخفیانه سیگار می کشد .نوجوان شما مخالف درس است نوجوان و خانواده سالم وقتی نوجوانی همانند همه فرزندان باید کارش تصحیح شود ، پدر و مادر بالنده و سالم بنای کار را بر گوش دادن ، حس کردن ، فهمیدن ودر نظر گرفتن زمان می گذارد . این نکات به آنان یاری می دهد که آموزگاران کار آیی باشند . پدر و مادر سالم هیچ گاه سد راه رشد فرزند نمی شوند چرا که می دانند جهان اطراف ما هرگز بی حرکت نمی ماند . آنان تغییر را به عنوان جز و غیرقابل اجتناب حیات می پذیرند و سعی می کنند آنرا خلاقانه به کار برند تا خانواده را بالنده تر سازند . یک خانواده سالم در یک تجربه و آزمایش شرکت می کند و آن این است که احساساتشان را به هم می گویند . عواملی که باعث خالی بودن یا پر بودن ظرفیت تحملشان می شوند را با هم مقایسه میکنند . خانواده سالم می داند شخصیت نوجوان با افراد بزرگسال و میانسال تفاوت دارد . تفاوت فکری نوجوان با بزرگسال بزرگسال دقیق و مراقب و با تجریه گذشته گرایی و متمایل به مقایسه با دیروز و امروز واقع گرایی و قدری مشکوک به زندگی و به مردم محافظه کار در منش و اخلاق و آداب و رسوم عموما سازگار با وضع موجود علاقه مند به جوان نشان دادن خود تمایل به محدود کردن رفتارهای مناسب با سن نوجوان نوجوان پر جرات و ماجرا جو و سر به هوا زندگی کردن درزمان حاضر و بی اعتنایی به گذشته آرمانگرایی و خوشبینی آزادی طلب و تعارض با آرا سنتی و علاقه مند به آداب جدید استفاده کننده از وضع موجود و علاقه مند به تغییر و اصلاحات علاقه مند به بزرگسال نشان دادن خود تمایل به پذیرش رفتارهایی که مخالف انتظارات اجتماعی بزرگسالان است . در یک خانواده سالم علاوه برموضوعات بالا بطور کلی ، پدر و مادر یک سری آگاهی های خاص دارند تا رابطه سالم تری با فرزند نوجوان خود داشته باشند . مانند این آگاهیها : بچه ها فقط در سنین کودکی تمامی حرفهای پدر و مادررا گوش می دهند . بچه ها در سن مدرسه بیشتر به حرف معلم گوش می دهند تا حرف پدر و مادر نوجوان نصیحت مستقیم را دوست ندارد . نوجوان دوست دارد مانند بزرگها با او حرف بزنیم خودشان بهترین الگوی مهربانی به نوجوانشان هستند . نوجوان باید بداند که برای حفظ مقررات و حرمت خانواده باید از رییس ( پدر و مادر ) اطاعت کنند . کودکی که همراه با خشونت بزرگ شده است ، در نوجوانی نمی تواند متعادل باشد . به جای جار و جنجال و داد و فریاد با فرزندش مذاکره کند . اعمال قدرت و تحمیل نظر و ارزش ها به فرزند کار درستی نیست . غیبت های پی در پی والدین درخانه مساله خوبی نیست و مشکل ساز می شود . به فرزندان خود علاقه مند باشند و آن را ابراز کنند . کمک خود را از فرزندان دریغ نکنند آنها را درمواقع مثبت مورد تایید قرار دهند به فرزندانشان اعتماد کنند و از آنها انتظار بهترین رفتار را داشته باشند . پدرو مادر باید افرادی خوش خلق و شادی باشند و محیط خانه را با نشاط نگه دارند و به این ترتیب الگوی خوبی برای فرزندان باشند . گفتگوی آرام و صمیمانه بین اعضای خانواده ادراک مبتنی بر همدلی و همدردی و گوش شنوا بودن پذیرفتن نوجوان بدون قید و شرط درک شرایط و موقعیت دغدغه های خاطر آنان و نگرانی هایشان کمک کردن به خود مختاری عاطفی آنان کمک به رعایت توازن بین خود مختاری و استقلال آنها * رفتارهای ناسالم با نوجوان غر زدن و دائم در حال نصیحت بودن جر و بحث کردن جلوی فرزند دادن آزادی بیش از حد به نوجوان تنبیه کردن ( کتک زدن ) تسلیم خواسته فرزند بودن د رحد غیر طبیعی توپ و تشر زدن به آنها انتقاد دائمی از آنها دوست داشتن مشروط و خرده گیری و ایراد گیری تفتیش وسایل و دفتر خاطرات و پلیس بازی از خود بیگانگی رفتارهای مخرب اعتماد نکردن به نوجوان و... * پیشگیری از بیماریهای روانی در نوجوان خانواده سالم در مورد این موضوع به نوجوان می آموزد : بهداشت روان از بهداشت جسم جدا نیست . اگر فکر می کنید مریض هستید ، حتما به پزشک مراجعه کنید . مشکلات را آنچنان که هستند پذیرا باشند ، آه کشیدن و غصه خوردن و نا امیدی مساله را حل نمی کند ازکار کردن و درس خواندن به خاطر خود کار یا درس لذت ببرند نه از منافع آن داشتن سرگرمی و تفریح و تجارب جدید را تجربه کنند ( با کمک پدر و مادر ) برای زندگی خود و شخص خودشان ارزش قایل شوند و خود را دو ست بدارند . انسانها را دوست داشته باشند و به حل مشکلاتشان کمک کنند . سعی کنند روحیه بذله گو و طنز آمیزی داشته باشند . خرید کتابها و خواندن حرفهای شاد را فراموش نکنند . از شکست های زندگی درس بگیرند و همیشه در زندگی برنامه داشته باشند . یادشان باشد که با ورزش کردن می توانند سلامت روان و جسم خود را تقویت کنند . و... مثالهایی برای راهنمای رفتاری برای پدر و مادر نوجوان فرزند نوجوان می گوید : شما مرا نمی فهمید . نبایدها شما نباید اینگونه صحبت کنید ( عجب حرفایی می زنی ، تو چی کم و کسر داری ، ما قدیما همین رو هم نداشتیم ، منطورت اینه که ما نمی فهیم در حالی که از تو بزرگتریم ، حالا که تو خوش فهمی چکار کردی ؟) مقایسه کردن او با فرزندان دیگر خانواده ها ابراز ناراحتی و وانمود کنید که او دلتان را شکسته و... رفتارهای بهتر گوش دادن به ادامه حرفهایش و تشویق او به گفتن دلایل این احساس گفتن جملاتی مانند : درکت می کنم ، حس خیلی بدیه ، خیلی ناراحتی و ... گاهی اوقات فرزند نوجوان شما دیر به منزل می آید نباید ها گفتن جملاتی مثل : بچه است گناه دارد و دلسوزی ها و یا گفتن ناسزا و یا اینکه دیگه از چشمم افتادی و ... تنبیه کردن او بیرون کردن از منزل زنگ زدن به دوستان او و دعوا کردن با آنها بی اعتمادی به او و ابراز این بی اعتمادی رفتارهای بهتر به فرزند قاطعانه بگویید که برای حفظ مقررات و حرمت خانواده بهتر است از رییس خانواده اطاعت کنی ایجاد قوانین خاص و رعایت آنها مانند : حق نداری از ساعت .... به بعد خارج از خانه بمانی . ازاولیای مدرسه هم می توانید کمک بگیرید ( البته در صورتی که مشاور روانشناس خوبی داشته باشند ) بعد از تکرار عمل ، تفریحات مورد علاقه او را برای مدتی و با ارایه دلیل از او بگیرید پول توجیبی او را کم کنید و به او بگویید در صورت تکرار این رفتار قطع خواهد شد . فرزند شما رانندگی غیر مجاز کرده است نباید ها تنبیه بدنی تحقیر بیرون کردن از منزل عدم اعتماد و گفتن مداوم خطا به او رفتار های بهتر صحبت کردن با فرزند که تو در سن غیر قانونی نباید این کار را انجام بدهی ( به عنوان یک قانون ) خطرات ناشی از رانندگی بدون گواهینامه را به او بگویید و در ضمن از مثالهای فرضی و حقیقی برای او استفاده کنید . برای پیشگیری سعی کنید سوئیچ را جایی بگذارید که به او دسترسی نداشته باشد . هیچ گاه از او نخواهید ماشین را جابجا کند چرا که تشویق می شود در نبود شما هم این کار را بکند . در صورتی که زمان را مناسب رانندگی می دانید سعی کنید حتما از مراکز مجاز تعلیم رانندگی استفاده کنید و ... فرزند شما مخفیانه سیگار می کشد . نباید ها تنبیه حرف نزدن با فرزند بیرون کردن او از منزل بی اهمیت جلوه دادن موضوع رفتارهای بهتر قبلا نه گفتن را به آنها آموزش دهید که درمقابل درخواست دوستان خود جواب نه بدهند . با فرزند خود صمیمانه صحبت کنید و ازمضرات سیگار او را آگاه کنید ( مثلا : هر عادتی مضراتی دارد ، سیگار زیانهای بدنی و روحی برای او دارد ، سیگار پول او را بر باد می دهد ) سرگرمی جدیدی برای او فراهم کنید . با او ورزش کنید و به کوه بروید و او را متوجه بسازید که آدم سیگاری نمی تواند به راحتی چنین ورزشی کند . به او اعتماد به نفس بیشتری دهید . برای ترک سیگار بیش از حد او را در تحت تاثیر و فشار خود قرار ندهید ولی چند روزی او را از معاشرت با دوستانی که او را تشویق کرده اند محروم سازبد . تفریحات نا سالم را از او بگیرید . و به نوجوان خود اعتماد کنبد . تذکر ( برای پیشگیری بهتر است اینها در محیط منزل نباشند ) بی اعتنایی و کم محبتی یا مهر و محبت بیش از اندازه تبعیض در خانواده به طوری که فرزند آن را احساس کند . بی توجهی و نشناختن دوستان ناباب صرف وقت بی جهت در خارج از خانه سخت گیری ، تنبیه بدنی ، کنترل بیش از حد و انتقادهای پایان ناپذیر فرزند شما درمورد مسایل جنسی از شما سوال می پرسد نباید ها کنترل کردن شدید محدود کردن نوجوانان از شنیدن و پرسیدن این گونه مسایل گفتن جملاتی مانند :  گناه آلود است ، لازم نیست بدانی خودت می فهمی ، از هم سن و سالهات بپرس ، این همه فیلم برو ببین استفاده از مثالهایی بی ربط در مورد لقاح گیاهان ، زایش حیوانات ،... رفتارهای بهتر آگاه سازی صحیح فرزندان از مسایل بلوغ تاکید بر اینکه عفیف بودن یک سرمایه و یک ارزش است . آگاه کردن آنها ازعوارض روابط  زودرس آگاه کردن فرزند از اینکه برای کنترل فشارها ، پیشرفت در یکی از رشته های ورزشی ، مهارت در یک حرفه و فن صنعتی ، هنرهای دستی و...کمک خوبی است به او بیاموزید غریزه جنسی را در مقابل حس تعلق به خانواده و علاقه به جامعه و افکار درست در درجه دوم اهمیت قرار دارد . آموزش وظایفی چون ( انجام دادن غسل ، به جای آوردن عبادات و ...) ارجاع به یک روانشناس و یا مشاور مدرسه برای پاسخگویی به سوالات او تذکر : تنها گذاشتن پسر و دختر کار صحیحی نیست و یا تنها گذاشتن با هر بزرگسال دیگری ادای روشنفکر غربزده را در آوردن و آزاد گذاشتن بی قید و بند نوجوان ها کار درستی نیست و اگر ناچار باشید باید زیر نظر مستقیم پدر و مادر این رفت و آمدها انجام شود  آموزش دقیق  نیز باید هنگام ازدواج ضورت بگیرد . نوجوان شما مخالف درس است نبایدها گفتن جملاتی مانند : بی سوادی موجب بدبختی است ، کسی که درس نخواند حمال می شود ، هر کس درس بخواند می تواند آب باریکه ای داشته باشد ، تو بی استعدادی ، تو خنگی ، عکس العمل خشم آلود در مقابل نمره بد تنبیه بدنی و تحقیر روحی رفتارهای بهتر آگاه سازی فرزند به روش کاملا منطقی نه با تحقیر وسر زنش کم اعتنایی کنند ، پافشاری بیش از حد روی موضوع مساله را بدتر می کند . محروم سازی از تفریحات مورد علاقه البته با هدف مشخص و دقیق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۳ ، ۱۲:۱۸
محمد محمدی

چگونه فرزندان خود را به نماز خواندن تشویق کنیم؟

امروزه این سؤال و سؤالاتی مشابه این در حوزه تربیت عبادی مورد تحقیق قرار می گیرد و امید است که شما با تهیه کتاب هایی که در این باره نوشته است خود به صورت مفصل به مطالعه در این باره بپردازید اما جواب اجمالی که ما می توانیم ارائه دهیم این است که در مورد نماز خوان کردن کودک لازم است خدمتتان عرض کنیم اولا به همان اندازه که این مسأله برایمان مهم است و به آن حساسیت داریم باید نسبت به روشی که برای این کار انتخاب می کنیم، دقت کنیم و توجه داشته باشیم. مطمئنا استفاده از خشونت و اجبار برای این کار تأثیر منفی دارد. آیه «لا اکراه فی الدین»(بقره، آیه 256) که به معنای این است که در دین اکراه و اجبار نیست، به این معناست که دین و ایمان و علاقه به عبادت و نماز با اکراه و اجبار، ایجاد نمی شود و بلکه این بذر فقط در زمین عشق و محبت و علاقه رشد می کند. عشق و علاقه هم از دو راه ایجاد می شود:
اول: بالا رفتن شناخت و سطح آگاهی فرد است.
دوم: جلوگیری از نفوذ و تأثیر لذت های کاذبی است که بر اثر بی دینی گریبان‏گیر انسان می شود.
بنابراین اگر بخواهید کودکی را به طرف نماز و عبادت مشتاق کنید، ابتدا باید سعی کنید آگاهی او را بالا ببرید تا از نماز و ارتباط با معنویات لذت ببرد. اگر هم این توان را در او احساس نمی کنید باید فعلا با تشویق، این لذت را به طور سطحی در او ایجاد کنید تا بعدا و به تدریج عمیق شود.
در مرحله بعد باید مواظب باشید ذائقه او توسط لذت های حرام و نامشروع ارضاء نشود، زیرا اگر کودک یا نوجوانی به طرف لذت های مادی شبیه لهو و لعب و خودآرایی و پول و شهوت و مانند آن جذب شد، سوق دادن او به لذت های معنوی کار بسیار سختی است. البته این را هم فراموش نکنید که فطرت انسانی کودک به طرف معنویات است و آرامش واقعی انسان در ارتباط با خداست.
مهم آن است که ما سعی کنیم با رفق و مدارا و نرم خویی و محبت، فطرت انسانی او را تقویت کنیم.
نکته بسیار مهمی که باید در مورد این گونه کودکان مدنظر قرار دهیم این است که چنین کودکانی زمینه برای انحراف اخلاقی و دینی بیشتر از بچه هایی دارند که چنین وضعیتی را نداشته اند.
بنابراین برای خنثی کردن زمینه انحراف باید از نظر تربیتی سرمایه گذاری بیشتری کنیم تا هم اثر آن شیر را به حداقل برسانیم و ثانیا او را به سوی معنویت، کمال و دین سوق دهیم و این امری ممکن و شدنی است و نگران نباشید مطمئنا اگر از نظر تربیتی شرایط مناسبی را برای او فراهم کنید در جهت صحیح حرکت خواهد کرد و مشکلی به وجود نخواهد آمد.
از سوی دیگر همچنان که می دانید، کودکان تأثیرپذیری فراوانی از همسالان دارند. بنابراین سعی کنید که به طور غیر مستقیم میان او و همسالانی که فریضه نماز اهمیت می دهند انس و الفت و دوستی ایجاد کنید.
نکته اخر اینکه می توانید با زبان عمل فرزند خود را تشویق کنید فراموش نکنیم که زبان عملی، زبان بین المللی است، بنابراین نباید از زبان انتظار معجزه داشته باشیم چرا که کودکان بیش از اینکه تحت تأثیر سخنان والدین قرار گیرند، تحت تأثیر عملکرد آنها می باشند.


برای آگاهی بیشتر در این زمینه به مطالب زیر توجه نمایید:
آغاز تربیت دینی
اصولاً از نظر اسلام تربیت از گهواره آغاز می شود و در خانواده شکل می گیرد . مقدمات و پایه گذاری آن از مرحله تشکیل جنین و حتی قبل از آن است . ولی آنچه که صورت رسمی دارد از لحظه تولد است و با ذکر اذان و اقامه در دو گوش کودک شروع می شود. 
بعدها و به تدریج در مراحل مختلف زندگی ، ما وظیفه ای در قبال کودک داریم که به عنوان مربی باید به ادای آن بپردازیم . شک نیست که تا حدود هفت سالگی اعمال قدرت و فشار مطرح نیست . حتی رفتار مذهبی کودک صورت بازی و سرگرمی دارد. سعی و تلاش ما باید بر این باشد که تکالیف مذهبی بر کودک سنگین نیاید واو را خسته نکند. 
در طول مدت تربیت در هفت سال اول ، کوشش بر این است که مصداق ها و مدل هایی عرضه و ارائه شوند که برای کودک درس آموز باشند و شیوه تربیت به گونه ای باشد که نیازی به اصلاح و تجدید نظر در آن ضرورت پیدا نکند که بسیاری از لغزش های مذهبی افراد در این رابطه است. 

اصولی در تربیت دینی:
پیش از این که درباره مقاصد و محتوا و شیوه ها و فنون تربیت مذهبی کودکان سخن بگوییم ضروری است از سه اصل مهمی که برای تربیت دینی لازم است سخن به میان آوریم . این اصول بدین قرارند: 
1- آگاهی و معرفت : ما مدعی نیستیم که کودک قادر به درک همه ی مسائل و جوانب مربوط به مذهب باشد و یا آنچه را که می گوییم دریابد. ولی این نکته باید مورد نظر باشد که به میزان توانایی درک مطالب و فهم او مسائل را به او تزریق کنیم و به حساب این که او خردسال است و هنوز وقت بسیاری برای متدین شدن دارد در این کار تعلـّل نکنیم. 
2- شور و احساس : طفل می بایست کم و بیش با جماعات و اجتماعات مذهبی آشنا شود. در مراسم مذهبی ، دعاهای دسته جمعی ، سرودها و مراثی و در عبادت های جمعی مثل نمازهای جمعه و جماعت شرکت کند و کم و بیش هیجانات ، شادی ها ، اشک ها و آه و ناله ها را ببیند . این امر در برانگیختن عواطف و شور مذهبی طفل مؤثر است . همچنین داستان های مذهبی نیز در این امر مفید است. 
3- رفتار و عمل : نقش عمل و رفتار را چه در کار مربی و چه در کار کودک نادیده نگیرید که آن بیش از منطق و گفتار در تربیت مؤثر است. از طریق عمل دل ها متوجه حقیقت ها می شوند و عادات مذهبی پدید می آیند و میل به طاعت وعبادت در فرد شکل می گیرد. این روش تعلیم پیامبر بود که به مردم می فرمود: ببینید من چگونه عمل می کنم شما هم همان کار را بکنید. 
در چگونگی تربیت دینی کودکان می بایست نقاط و مقاصدی روشن باشد و مربی بداند که چه مسیری را می خواهد تعقیب کند، به چه اهدافی می خواهد برسد؟ چه چیزهایی را می خواهد به کودک بیاموزد؟ ما ذیلاً به این مباحث با رعایت اختصار اشاره می کنیم : 
الف – اهداف و مقاصد:
مقصد کلی ، مذهبی بار آوردن کودک است ؛ به گونه ای که به تعالیم مذهب مؤمن و معتقد و برنامه های آن را عامل باشد. هدف این است که کودک ما اسلام را به عنوان مکتبی سازنده و حیاتبخش بپذیرد و تعالیم آن را به صورت افکاری اصیل و هیجان انگیز در خود پذیرا شود. زندگی حال و آینده خود را براساس فلسفه ای که مذهب معین می کند رنگ و صورت دهد و در ایجاد و محیط مورد تأیید مذهب، که محیطی پاک و به دور از هر گونه بد آموزی است کوشش و تلاش کند. 
هدف این است که او در برابر آفریدگار خاضع ، و به فرمانش تسلیم ، و در همه حال چشم به الطاف و عنایات او داشته باشد ؛ در زندگی حال و آینده ، خود را مسئول بداند و در کشاکش زندگی همچون پر کاهی نباشد که با وزش بادها به هرسوی بجنبد و خالی و سبک و بی محتوا باشد. 
ب – محتوا و مضمون:
محتوا و مضمون چنین تربیتی پردامنه ، و در برگیرنده ی همه جوانب و ابعاد حیات انسان چه در جنبه روابط و چه در جنبه واقعیات است و لااقل در دو مورد زیر قابل ذکر و دسته بندی است: 1 – در اصول اعتقادی 2 – در فروع مذهب و تعالیم آن 
1- در اصول اعتقادی: 
بخشی از مباحث دینی ما در زمینه اصول اعتقادی است. آن را اصول می نامیم از آن بابت که بنای همه افعال و کردار و گفتار مذهبی ماست و قبل از هفت سالگی می توان از طریق داستانها و شرح حال ها اشاراتی بدان داشت. از حدود هشت و یا نه سالگی می توان تا حدودی به گونه ای مستدل آن را به فرد آموخت . آموزش اصول اعتقادی از نوع آموزش های اساسی و برای حیات افراد سرنوشت ساز است. مباحثی که در این زمینه باید آموخته شوند بسیار و اهم آنها عبارت اند از: 
خدا و توحید : در این قسمت هم سخن از معرفی خدا و عظمت و جلال و جمال اوست و هم صحبت از رابطه خدا با انسان از یک سو و رابطه انسان با خدا از سوی دیگر. در جنبه اول مسئله هستی بخشی ، آفرینش و گردانندگی جهان و پدیده ها ، رازق بودن و حاکمیت او درعین علم و قدرت و اراده مطرح است و در جنبه دوم خضوع و خشوع ، مددخواهی ، نیایش ، شناخت وظیفه در راه او ، تنظیم برنامه حیات براساس فرمان او و دوستی و دشمنی براساس خواست و نظر اوست. 
بنای توحید باید به صورت رکنی باشد که نه تنها جنبه عقیدتی ، بلکه تمام شئون زندگی آدمی را در برگیرد و البته در این راه خدای را باید به گونه ای معرفی کرد که برای طفل جالب باشد . هنوز مدت و زمان لازم دارد تا او دریابد که چرا باید برخی عقوبت شوند و عده ای پاداش گیرند. 
درآموزش های مربوط به خدا برای کودک مسئله اسرار نمی تواند مطرح باشد. کودک نمی تواند از اسرار سر درآورد. لفاظی ها و آنچه که تعلیمات بیهوده اش می خوانیم ضربه ای بر احساس مذهبی اوست. لازم نیست آنچه را که طفل نمی فهمد برایش تکرار کنیم . او می تواند بهشت را از راه لذائذ کامی بشناسد و به آن دلبسته شود و سختی آتش دوزخ را از راه حواس خود درک کند. 
در معرفی اولیای خدا: مدح و معرفی اولیای دین و پیامبران که واسطه ابلاغ پیام خدا به مردمند جزء اصول اساسی اعتقاد است. لازم است در طول دوران خردسالی به معرفی پیامبران و نقش آنها آن هم به زبان ساده بپردازیم و داستان زندگی پیامبر اسلام و اهمیت و ارزش قرآن را برای کودک شرح دهیم، به گونه ای که به آن دلبستگی پیدا کند. 
به همین گونه از چهارده معصوم و نقش و ارزش آنها، و خلاصه ای از زندگی و راه و رسم حیاتشان ، به ویژه در جشن ها و وفات آنها سخن گوییم . در محافل خاصی که بدین منظور ترتیب می یابد آموزش این گونه مسائل آن هم از طریق القاء و سخنرانی ها می تواند مؤثرباشد. 
در رابطه با ایجاد عُلقه ( دلبستگی ) به اولیا ی دین می توان از صفات عالیه آنها سخن گفت ، و به مدح آن صفات پرداخت که خود دارای آثار عاطفی است و جنبه تهییج کننده در کودک دارد . از فرشتگان خدا باید برای او حرف زد ؛ همچنین از پیامبران و عظمت آنها: زیرا گاهی این تصور برای کودک پدید می آید که دیگر پیامبران را می توان قبول نداشت. 
در مسئله مرگ و معاد:مسئله مرگ برای کودکان تا حدود سه – چهار سالگی چندان مفهوم نیست مگر آنگاه که صحنه ای را در این رابطه ببینند و یا نسبتاً از هوش بالاتری برخوردارباشند. بدیهی است که در چنین صورتی مسئله معاد هم جز در حد درک بیداری پس از خواب برای طفل مفهوم نخواهد بود. 
از حدود پنج سالگی به داستان های شما در رابطه با مسئله مرگ وحیاتِ پس از آن ، و مسئله بهشت و جهنم خوب گوش فرا خواهد داد و این امر پس از هفت سالگی برای او بیشتر مفهوم خواهد بود و در ده سالگی کاملاً از آن سر در می آورد و حدود دوازده سالگی خود می تواند به استدلال در اثبات آن بپردازد. 
بخش مهمی از تربیت دینی ما باید متوجه مبدأ و معاد باشد و جنبه های مربوط به مرگ و حیات ما را در برگیرد. در کمتر از هشت سالگی بهتر است از مسائل دوزخ و جهنم و عذاب و کیفیت آن کمتر بحث به میان آید زیرا برای کودکان هراس انگیز است . همچنین مسئله مرگ را در حدود هشت سالگی به صورت کوچ از یک جهان به جهان دیگرمی توان مطرح کرد و اطلاعات مربوط به آن را دراین رابطه باید تشریح نمود. 
2 - فروع مذهب و تعالیم آن:
بخش دیگری از آموزش های مذهبی دررابطه با مسائلی است که تحت عنوان فروع دین و تعالیم مربوط به آن مطرح است. دراین رابطه مباحث را باید با دیدی وسیع تر مطرح کرد و حتی مسائل مربوط به حدود وحقوق و نوع موضعگیری ها را برای کودک تشریح نمود . ما ذیلاً به قسمت هایی ازآن اشاره خواهیم کرد: 
در عبادات :یقسمتی از آموزش های ما در رابطه با عبادات چون نماز و روزه و حج و جهاد وخمس و زکات و... است که کودک بخشی از آن را به صورت عملی و گوشه ای دیگررا به صورت تئوری خواهد آموخت. در مسئله ینماز سعی براین است از همان حدود دو تا سه سالگی که کودک سر پای می ایستد به صورت یبازی و سرگرمی بدان خوی گیرد، در کنار مادر و پدر بایستد و به نماز مشغول شود . 
در مسئله روزه از امام صادق نقل شده است که فرمود : کودکان خود را از حدود شش سالگی برای سحری خوردن بیدار کنید و از حدود هفت سالگی او را ساعاتی به تحمل تشنگی و گرسنگی تشویق کنید . مثلاً امروز صبح تا ظهر روزه بگیرد و فردا از ظهر تا مغرب و ... 
مسائل مربوط به حج و جهاد و... اغلب به صورت تئوری و بیان شرح حال ارائه شود ، مگر آنگاه که زمینه عمل آن فراهم شود . در همه حال سعی بر این است کودک تشویق شود که با حقایق و جنبه هایی این چنین آشنا گردد و روحیه اش بر این اساس خوی گیرد. 
در احکام و دستورات : دستوراتی در اسلام در رابطه با کیفیت گفتار و رفتار مطرح است که طفل عملاً باید با آن آشنا شود . او می بایست ظواهر مذهبی را مراعات کند و خود را با آداب اسلامی رنگ دهد ، به گونه ای که عمل او چون عمل شما با خدا ارتباط داشته باشد. دعا کند، خدا را شکر بگوید، پس از صرف غذا سپاس خدای را به جای آورد، در کارها حضور و رضای خدا را در نظر گیرد در برابر قرآن مؤدب و متواضع باشد، حکم کیفر را برای دروغ و خیانت بداند، بفهمد شرارت بد است ، خرابکاری ناروا است، تجاوز به حقوق و حدود زشت است ، وضو برای نماز لازم است ، چه شوخی هایی نارواست ، چه روابطی حرام است و ... 
درحقوق و حدود : درآموزش دینی بخشی مربوط به حدود و حقوق انسانهاست . در ضمن زندگی و معاشرت در خانه و مدرسه باید کودک را به حقوق وحدود خود و دیگران آشنا کرد. او باید بداند که در اسلام ، بر نفس خود حقی دارد ، در رابطه با بدن خود وظایفی دارد ؛ باید بکوشد خود را تندرست نگه دارد و خود را رشد و ارتقاء دهد. لازم نیست که ترک لذت کند ولی باید بداند که چه لذاتی حرام و نارواست ، چگونه باید حفظ بدن کند، حفظ مال نماید و... . 
از همان کودکی در ضمن عمل به او بیاموزید و عادتش دهید که در حین دعا برای خود و برای سعادت دیگران هم دعا کند و برای مردم هم خیرخواهی داشته باشد. این دعاها اگر چه لفظی است در حین عمل سبب آن خواهد شد که طفل به آن توجه داشته باشد. شما با این کار او را برای دوست داشتن دیگران ، برادری و الفت باغیر، ایجاد هدف و زمینه مشترک آماده می کنید. 
در موضعگیری ها: تربیت باید به کودک در جریان حیات ، راه و رسم موضعگیری را در برابر حوادث و امور بدهد تا او بداند در وقایعی که پدید می آید چه روشی را در پیش گیرد، در کجا سازش ناپذیر باشد و در کجا تسلیم؟ آیا تابع هر هوایی باشد یا تابع حق؟ و ... 
کودک از همان خردسالی باید در وضع و موقعیت تمرینی قرار گیرد که در برابر کشش ها و جذبه هایی که دل ها را می میراند و تهی می کنند خود را نبازد. وسوسه ها، کمرویی ها، بی شخصیتی ها سبب آن نگردند که او بلغزد ، طعمه گرسنگان شهوت نشود ، در برابر هر چیزی که او را از مرز خارج می سازد بایستد و قادر باشد درحدود فکر خود از عقایدش دفاع کند. 
بی تفاوتی بلائی است که از دوران کودکی دامنگیر کودک می شود و آن هم براساس توصیه ها وعملکردهای والدین و مربیان است که برای حفظ کودک از خطر دائماً به او می گویند کاری به کار کسی نداشته باش، به تو چه که فلانی دعوا کرده ؟ و ... در نتیجه ی این بی تفاوتی ، عدم توجه به امر به معروف و نهی از منکر در کودک به صورت امری عادی در می آید. در حالی که او ازهمان کودکی باید بداند که در برابر ستمکار و ستمکاری نباید ساکت باشد و یدر برابر مظلوم باید یاور و کمک کار باشد. 
زندگی مذهبی تابع آداب و ضوابطی است که کودک ازهمان دوران خردسالی باید بکوشد خود را با آن تطابق دهد. وقت شناسی ، انضباط در کار، محکم کاری ، رعایت حقوق و حدود ، انس به کار ، میل به سحر خیزی ، علاقه به خواب و استراحت پس از نماز عشاء ، تقسیم اوقات شبانه روز به ساعات کار و معاشرت و استراحت و ده ها مسئله از این قبیل در دوران کودکی باید سر و سامان پیدا کنند. 
همچنین حد حیا و شرم برای کودک باید روشن شود از آن جهت که بسیاری از حُجب و حیاها ابلهانه و خطرآفرین است. و یا احتیاط های آلوده ی وسواسی سبب ویرانگری هایی در آینده خواهد شد. آرایش ها، لباس پوشیدن ها، خور و خواب ، کیفیت معاشرت ، رعایت محبت ، خدمت، فداکاری ، صحت عمل ، تسلط برخود ، مدیریت و حفظ خود ، همه و همه از مباحثی هستند که در تربیت مذهبی کودکان باید مّد نظر قرار گیرند. در همین جاست که می توان رابطه ی مذهب با اخلاق را نیز کشف و دریافت نمود. 
در فلسفه زندگی:
بخشی از آموزش های ما در رابطه با فلسفه زندگی است . در مورد این امر که چرا زنده ایم و چرا زندگی می کنیم ؟ والدین در دوران حیات مشترک خود با کودک می توانند تفسیرهای گوناگون و متفاوتی را از زندگی ارائه دهند و بر آن اساس کودک خود را بسازند.در آموزش دینی بر این اساس بخشی از تلاش مربیان هم مربوط به این جنبه ها و آشنا کردن عملی طفل است به فلسفه وهدف زندگی و بار آوردن او براساس ضوابط مکتب ؛ یعنی به گونه ای دنیا را برای کودک معرفی کنیم که ارزش زیستن را داشته باشد. این امر باید از حدود هفت سالگی مورد نظر باشد که علاقه ای شدیدتر نسبت به زندگی برای او حاصل می شود و می خواهد اطلاعات عمیق تری در این رابطه پیدا کند. 
در همه حال فراموش نکنیم که فلسفه زندگی از نظر مذهب امری است که کودک باید از طریق مشاهده و ملاحظه ی آن در زندگی والدین و مشاهده آن پذیرا شود وگرنه با گفتن و اظهار نظر کردن ، امری در این رابطه پدید نخواهد آمد. 
ج- روش های تربیت دینی :
در قسمت های قبل به اهداف و مقاصد و محتوا و مضمون تربیت دینی پرداختیم : اینک به روش هایی که در تربیت دینی کارساز هستند ، می پردازیم . 
1- در آموزش: در آموزش دینی شیوه ها و فنونی برای تربیت مطرح است که اهم آنها عبارت اند از بحث کردن در مورد جهان و طبیعت و آفاق و انفس، دادن تذکر در موارد لازم و ضروری ( مثلاً دروغ کار زشتی است و ...) ، توجه دادن به خود و ابعاد وجود ی خود ، واداشتن به تفکر و تدبر در امور، تعقل و استدلال ، استفاده از تجارب شخصی ، سیاحت و زیارت اماکن و در سایه آن دادن آگاهی ، عبرت آموزی و ... 
درس های دینی نمی توانند صرفاً ذهنی باشند ! چون در آن صورت خشک و بی حاصل خواهند بود. باید در مواردی او را به تماشای زیبایی های آفرینش و مذهب و تعالیم آن جهت دهیم تا عظمت و قدرت آفریدگار در اعمال و روح او تجلی کند. 
به هرحال روش آموزش نباید به صورتی باشد که فکر و مغز او را تسخیر کند و او را به صورت برده ای درآورد. به همین نظر نباید کوشش در القای مطالب خشک و بی حاصل باشد ، بلکه عرضه و ارائه ی عمل و نمایاندن چهره واقعی مذهب در حیات خانوادگی و در موضع گیری های عملی مهم است. 
پس قدرت درک او را از طریق سؤالات بالا ببرید و قدرت تعمیم او را با این گونه پرسش ها تقویت کنید : زمین را که آفرید؟ درخت را که آفرید؟ آب را چه کسی به وجود آورد؟ آسمان را چه کسی ؟ و ... و سپس نتیجه بگیرید که : همه چیز را خدا آفرید. 
با پرسش های مکرر ، خدا را در ذهن کودک بزرگ و دوست داشتنی کنید؛ روح مذهب را در اعماق وجود او نفوذ دهید، و شک ها را از درون او بزدایید. آموزش ها به صورت سمعی و بصری و حتی لمس و درک باشد تا کودک را به خود آورد و او را قلباً به مکتب خود معتقد و علاقه مند سازد. 
2- در پرورش :در پرورش مذهبی ، تکیه به مسائل و جنبه هایی است که اهم آنها عبارت اند از : 
احیای فطرت:
در سرشت و ذات کودک جنبه هایی وجود دارند که فرد را به سوی تقوا و عدالت ، پاکی و صداقت وا می دارند. میل به پاکی و صفا در کودکان امری است که در همه جای جهان می توان از آن سراغ گرفت . ما در هیچ کجای جهان فردی را نمی شناسیم که در کودکی و خردسالی خواستار خیر و پاکی ، جوانمردی و صداقت نباشد و یا کمک به مظلوم مورد تحسینش قرار نگیرد .احیای فطرت ، خود گامی است به سوی رشد ، و در پرورش و سازندگی افراد نقشی فوق العاده دارد. در تربیت ، سعی بر این است که طفل را به فطرت ارجاع دهیم و داوری را از وجدان او بطلبیم و حظّ و بهره ی او را بر اساس آن قرار دهیم که فطرت و وجدانش تأیید می کند. 
در تربیت و سازندگی نسل ، سعی بر این است که تنها از حق طرفداری شود و به کودک نیز القاء گردد و عرضه حق دور از هر گونه شائبه ای و پیراسته از هرگونه مصلحت جویی باشد. اجازه دهیم که فطرتش سالم و دست نخورده باشد و به راستی و درستی و پاکی همچنان مأنوس و دوست دار فضائل باشد. 

تزریق محبت خدا
: ما باید کاری کنیم که کودک خدا را دوست داشته باشد . در این صورت است که او می تواند عامل به احکام خدا شود . در طریق وصول به این هدف ضروری است خدا را دوست داشتنی ، مهربان و بخشنده و صمیمی تر از پدر و مادر معرفی کنید.همچنین ضروری است این تصور در ذهن کودک مستقر شود که خدا او را دوست دارد و می خواهد او فردی ارزنده شود و خوشبخت و سعادتمند گردد. با کودکان لااقل تا شش سالگی باید دائماً از مهر و عنایت خدا و از لطف و کرامت او سخن گفت ، نه از خشم و غضب و جهنم و عذاب او. 
در طریق تزریق محبت خدا دردل کودک از هر وسیله حقی می توان استفاده کرد و داستانها و قصه هایی در این رابطه می توان ساخت ؛ البته باید درنظر داشت که تصور و سخن والدین درباره خدا در کودک مؤثر است . اگر آنان خدا را فردی خشمگین معرفی کنند یا رحیم ، در تلقی کودک مؤثر خواهد بود. 
ایجاد عُلقه به اولیای الهی
: کودک باید به اولیای دین، به رسول خدا و ائمه علیهم السلام و دیگر پاسداران مذهب علاقه مند باشد تا امر و نهی شان و راه و روششان در او اثر گذارد و شیوه های زندگی آنان را سرمشق قرار دهد. در طریق وصول به این هدف می توان از شیوه های گوناگونی استفاده کرد که یک نمونه ی آن ذکر داستان زندگی و شرح فداکاری و خدمات آنهاست .اصولاً کودکان نسبت به کسانی که جنبه اعجاب و تحسین آنها را بر می انگیزند و راه و روش قهرمانان را دارند علاقه مندند. اگر بتوانیم پیشوایان مذهب را به همان گونه ای که بودند بزرگ و عظیم معرفی کنیم و شرح ایثارگری های آنان را به زبان ساده و قابل فهم برای کودک بیان کنیم ، در طفل علاقه ای قلبی نسبت به آنها پدید آمده و دوستدار آنها خواهد شد و جنبه ی همانند ی وادارش می سازد که عملاً از راه و روش آنها تبعیت کند. 

ایجاد روحیه تعاون و تشکل
:در پرورش مذهبی سعی بر این است که جنبه تولی و تبری را در او تقویت کنیم . آنچنان که ولایت اولیای حق و دوستداران مذهب را بپذیرد و از دشمنان دین بیزاری جوید. در عین دوست داشتن بشریت و خیر خواهی برای آنان ، ضروری است اولویت ها در جنبه خیررسانی برای او مطرح شود.سلسله مراتب کسانی که در معرض بهره مندی از حمایت افراد قرار می گیرند. عبارتست از والدین و خویشان ، همسایگان، افرادی که با ما هم کیش و برادرند و در مناصب گوناگون سرگرم خدمت و تلاشند و آنگاه ، دیگر انسانهایی که اهل کتابند و هم آنها که شاید حکمت و عقیده درستی ندارند ولی مزاحم کسی هم نیستند. 
روحیه سازماندهی و تشکل در کودکان باید قوی شود آنچنان که در سایه ی یاری ها و همراهی ها ، وحدت و الفتی حاصل شود و افراد به کمک هم و با تمرکز ، وحدت و قدرت بتوانند در سطح ملی و بین المللی کارهای مهمی را انجام دهند . و یا به تعبیری که رسول خدا (ص) دارد همه چون یک دست و یک قدرت در برابر بیگانه گردند. 
د- فنون و ابزار لازم
1- در جنبه ابزار: وسایل وابزار تربیت در این راه بسیار و برخی از آنها عبارت اند از: 
داستان ها : منظور داستان های مربوط به پیشوایان مذهب است که ذکر آن ضمن بالا بردن سطح فکر و معرفت کودکان سبب ایجاد عُلقه ( دلبستگی ) و تلاش برای همانندی هم خواهد بود. شما به همراه داستان و شرح حال و زندگی اولیای مذهب می توانید معارف و مباحثی را به کودک القاء کنید.
محافل و مجامع: قرار دادن کودک در جو مذهبی مثل مساجد و محافل، جلسات مذهبی ، اجتماعات سالم دینی در رشد و پرورش دینی آنها بسیار مؤثر است . کودکان ما از حدود سه سالگی چنین آمادگی را دارند و در ضمن آن به فراگیری آیات و دعا و برنامه ها می پردازند. طفل از همراهی با پدر برای رفتن به مسجد و مجلسی خوشحال می شود و به مسائل مذهبی با علاقه گوش می کند. از حدود هشت سالگی دوست دارد عضو سازمان مذهبی شود و به خاطر آن احساس غرور می کند. 
رفتارهای مذهبی جمعی : برگزاری نماز جماعت ، تربیت گروه سرودهای مذهبی و مشارکت دادن کودک در آن ، خود از مسائل مورد علاقه کودک است . دکلمه ، نمایش ، عبادت های جمعی ، آوازهای مذهبی به صورت گروهی در تربیت مذهبی کودکان بسیار مؤثر است و موجباتی را برای رشد مذهبی ، صفا و اخلاص فراهم می آورد ؛ اگر چه برخی از آنها برای خوشایند دیگران صورت گیرد. 
منطق و استدلال : به کار بردن منطقی کودک پسند ، و بیان مسئله به زبانی که کودک را اقناع کند خود در رشد مذهبی او مؤثر است . برنامه ها باید به صورتی منسجم و هماهنگ باشند، طوری که به کودک نظمی فکری بدهند ، برای طفل قابل درک و فهم باشند و او را درحد توان فکری قانع سازند. و البته فراموش نخواهیم کرد که تفکر منطقی در کودکان از حدود هفت سالگی ظهور کرده و تدریجاً رشد خواهد کرد. 
فرصت ها: در جریان زندگی و در مسیر آن گاهی فرصت هایی پدید می آیند که دقایق آن برای مربی غنیمت و کل آن به صورت ابزار و وسیله ای در اختیار است. در جامعه اسلامی ما جشنها ، وفات ها ، اعیاد و مراسم بسیارند. دراین فرصت ها می توان بحث هایی را ترتیب داد و ضمن آن از مسائل اسلامی ، از راه و رسم حیات اسلامی ، از اخلاق و عادات مذهبی سخن گفت و بذر رفتار اسلامی را در نهاد کودک کاشت. 
2- در جنبه فنون : در این جنبه ها نکات و شرایط متعددی مطرحند که ذکر همه آنها در این مختصر میسر نیست، آنچه با رعایت اختصار دراین رابطه می توان ذکر کرد عبارتست از : 
- ارائه الگو: ما ناگزیریم دراین رابطه بیشتر حرف بزنیم از آن بابت که نقش الگو ها در رنگ دادن زندگی کودک سرنوشت ساز است. اصولاً تربیت ، و به ویژه تربیت دینی بر اساس دستورات عملی و مدل هایی خواهد بود که والدین و مربیان به کودک عرضه می کنند. طفلی که رفتاری را از والدین خود ببیند از آن تبعیت خواهد کرد، خواه رفتاری سالم باشد وخواه ناسالم . 
جنبه تبعیت از الگو درهمه ی سنین مهم است و در شش تا دوازده سالگی دارای نقشی قوی تر از دیگر سنین است . البته فراموش نخواهیم کرد که تصور کودک چهار ساله از پدرش این است که او قدرت مطلق است، همه چیز را می داند و هرچه را که انجام می دهد درست است. به همین نظر است که ما توصیه می کنیم والدین و مربیان مراقب رفتار و سخنان خود باشند. 
ما حتی معتقدیم که الگوهای تربیتی کودکان در جنبه ی اخلاق ، و در صبر و اخلاص و امانت و پاکی و برکناری از شبهات باید خدا گونه باشند، صاحب علم و آگاهی باشند و نظریه ای را عرضه و ارائه کنند که مدافع آن هستند ، در نظر داشته باشند که ذهن کودک به زمین آماده ای شبیه است که همه چیز را می پذیرد ، حتی اوهام و خرافات را. 
ما به نصیحت زبانی در پرورش دینی چندان معتقد نیستیم ، قائلیم که نقش عملی والدین کارسازتر است و رفتار مذهبی کودک به میزان علاقه و شایستگی و میزان درک و فهم والدین و نوع رفتار و موضعگیری آنها در برابر حوادث بستگی دارد. 
عبرت آموزی: این هم نکته ای مهم و سازنده در تربیت است که هر واقعه و جریانی را به صورت درسی در آوریم که کودک از آن استفاده کند. این که فردی دروغ گفته و رسوا شده ، این که فردی دیگر خیانت کرده و آبرویش رفته است و آن سومی که تنبلی و تن پروری کرده و گرفتارشده و آن چهارمی نتیجه بد عمل خود را کشف کرده ، و آن پنجمی که از دنیا رفته و از او نام نیک یا بدی باقی مانده برای کودک درس است. مربی لایقی می خواهد تا این درس را به کودک القاء و وقایع را به نحوی مفید و شایسته ارزیابی کند. 
توجه به رغبت: کودک همه گاه آماده انجام دادن همه کارها نیست . در ساعتی نمی خواهد با شما نماز بخواند او را تحت فشار قرار ندهید و مجبورش نکنید که حتماً برخیزد و چنین کند که زیان آن از نفعش بیشتر است . بگذارید خود با رغبت به سوی شما آید تا براساس حضور قلب به عبادت بپردازد . تحمیل به اسم مذهب مفید نیست. 
از مجاورت نیکو با کودک استفاده کنید و بکوشید کودک با شما یا فرد دیگری که پایبند به مذهب است مأنوس شود. انس ها و الفت ها ، انضباط مذهبی را درونی می کنند. طفل درعین آزادیِ فکر، به آزادی عبادت و اطاعت هم دست خواهد یافت و این امر اگر ازهمان آغاز کودکی پیگیری شود ، در قبل از ده و حتی در هشت سالگی ثمرات خود را نشان می دهد و به اصطلاح قواعد مذهبی در او ریشه دار می شوند. 
هـ - مراقبت های لازم
در طریق تربیت دینی کودکان مراقبت هایی باید صورت گیرد تا امر تربیت مؤثرتر باشد . این مراقبت ها از جهات مختلفی مورد بحث هستند که اهم آنها عبارت اند از: 
1- پاسخ درست به سؤالات : درک و فهم کودک نسبت به مسائل مذهبی بسیار محدود است و به همین نظراو دائماً در زمینه های گوناگون به سؤال و پرسش می پردازد تا دامنه اطلاعات خود را وسیع تر سازد. پرسش های او نشانه ی علاقه مندی او به عقلانی و مستدل کردن اطلاعات مذهبی است و برای مربی نقطه مثبتی می باشد . 
آنچه مهم است دادن پاسخ به سؤالات است که باید درست و قانع کننده باشد. ما نیاز نداریم که با استدلالِ نیرومند و قوی به کودک جواب دهیم ؛ زیرا او دراین رابطه شاید نتواند حقایق را درک کند و مبانی درک منطقی و مستدل او چندان رشدی ندارند ؛ ولی ضروری است پاسخ ها قاطع باشند آن چنان که او را قانع کنند نه ساکت ، قلب پاک و منزه او باید آن را بپذیرد و ذهنش آن را در خود جای دهد. 
موفقیت در این امر بسته به آن است که والدین و مربیان ، خود اعتقادات و اطلاعات روشنی داشته باشند و به آنچه که می گویند مؤمن باشند. اگر جای ابهامی در زمینه ای خاص برایشان وجود دارد از خود دور سازند و در پاسخ هم خود را در وضع درک و فهم و موقعیت کودک قرار دهند. 
2- جلوگیری از بدآموزی ها: چه بسیارند شبهات و بد آموزی هایی که برای کودک پدید می آیند و ناشی ازجهل و یا بی توجهی مربیان است و البته آنها هم در این امر شاید معذور باشند. از آن بابت که برخی از مستشرقان خیانتکار، دوستان نادان و دشمنان دانا ذهن ها را آلوده کرده اند و افسانه ها و اساطیری را به نام مذهب وارد جامعه نموده اند و اذهان مردم را آلوده اند. 
عقاید و افکارغلطی که وارد مغزها شده اند به زودی از بین رفتنی نیستند و ای بسا که خود به گروه و نسل های دیگر القاء شوند ودر ذهن آنها هم ریشه دار گردند. در آموزش ها، بویژه در آموزش مذهبی باید چیزی را به کودک آموخت که بعدها نیازی به اصلاح نداشته باشد. 
والدین و مربیان اعتقاد به خدا، به مذهب و تعالیم آن را به گونه ای در کودک پدید آورند که روح مذهب در آنان به صورتی صحیح استوار گردد. همچنین مسائل و مباحث آموخته شده به صورتی باشند که کودک در حال و بعد ، آنها را منافی با حق و حقیقت نیابد. غرض این است بدانیم که عقاید مذهبی کودکان با زندگی روزمره و تجارب و آگاهی های خانواده و مدرسه ارتباط نزدیک دارد. 
3- ایجاد عادات مذهبی : زندگی خود و خانواده خود را مذهبی کنید. آن چنان که رفتار و گفتار، رفت و آمدها ، معاشرت ها ، خور و خواب ها و موضعگیری ها همه رنگ مذهب داشته باشند. نماز خود را در اول وقت بخوانید و برنامه کار و بازی کودک را طوری ترتیب دهید که در آن ساعت فارغ البال و با شما همراه باشد؛ روح خیر خواهی نسبت به همنوع را درخود زنده و متجلی سازید تا فرزند شما از آن درس بیاموزد؛ در برخوردها خوشرو باشید که حاصل آن عملاً خوشرویی فرزند شما باشد و درهمه ی آنچه که مورد نظر است به طور مداوم و مستمر عمل کنید تا این خوی ها در شما و فرزندنتان به صورت عادت درآید. 
4- خستگی جسمی و ذهنی : ما دوست داریم که فرزندان ما عامل به مذهب و تعالیم آن باشند ولی نمی خواهیم که کودک را در طریق مذهب و عبادت و طاعت آن چنان خسته کنیم که از آن متنفر و بیزار گردد. طفلی که از همان آغاز حیات از عبادت خسته شود ترجیح خواهد داد که بدون مذهب باشد. 
غرض این است که در اعمال مذهبی ظرفیت جسمانی ، روانی، فکری و عاطفی کودک را در نظر گیریم و ببینیم تا چه حد آمادگی پذیرش و عمل دارد. از کودک هفت ساله خود انتظار نداشته باشید که پا به پای شما در راهپیمایی ها شرکت کند و چون شما شعار دهد. او کودک است، خسته خواهد شد . از فرزند ده ساله خود انتظار نداشته باشید که چون شما در جلسه مذهبی چند ساعته ساکت و آرام بنشیند وهمانند شما به خواندن دعا، سینه زنی و مرثیه خوانی بپردازد. 
بررسی های علمی نشان می دهند که بیشتر لامذهبان و یا مخالفان مذهب از دو گروهند:یکی فردی که در دوران کودکی و نوجوانی آگاهی و تربیت مذهبی به او نداده اند و دیگر فردی که تربیت مذهبی دوران کودکی اش با خشونت و سختگیری توأم و همراه بوده است و یا کودک را در عین نفهمیدن مسئله ای وادار به عمل کرده اند. 
و- هشدار
غرض هشداری است به والدین و مربیان که بر اثر بی توجهی ، سهل انگاری و جهل و نادانی ، وضع و موقعیتی را برای کودکان پدید می آورند که آنان در آینده با دشواری هایی مواجه خواهند شد. فی المثل برخی از والدین و مربیان طفل را در دوران کودکی از تربیت دینی دور نگه می دارند. بدان مقصد که این امر برایشان زود است و بعدها در سنین نوجوانی امکان اعمال نظر برایشان نخواهد بود. و یا بعضی از مربیان مسئله ای را وارونه و غلط به کودک القاء می کنند بدان گمان که در آینده پس از بزرگ شدن کودک آن را اصلاح نمایند ؛ و اینان روزی به خود می آیند که کار از کار گذشته و در امر تربیت با صدها دشواری مواجه خواهند بود. 

رمز از دست دادن عقاید
این که چرا برخی از افراد با این که در خانواده مذهبی به دنیا آمده اند ترک دین و مذهب می گویند پاسخش تا حدودی مربوط می شود به بخشی از تحلیلی که ارائه دادیم . در عین حال برای هشیاری برخی از والدین علاقه مند به پرورش مذهبی فرزندان ، عرض می کنیم که به موارد زیر هم توجه داشته باشند و رمز ترک عقاید و لا مذهبی فرزندشان را در این روابط جستجو کنند: 
1- عدم آگاهی و معرفت نسبت به مسائل مذهبی که خود سبب رسیدن به این نکته می شود که کار مذهب عملی پوچ و بی فایده است. 
2- وجود تناقض در رفتار و کردار، در گفتار و عمل والدین و مربیان که کودک را نسبت به آنها بدبین می سازد. 
3- اِعمال روش های خشک و مستبدانه در آموزش مذهبی و درخواست اطاعت کورکورانه و بی قید و شرط. 
4- عدم توان استدلال منطقی در این رابطه که وجودش برای دفاع از کیان عقیدتی هرکس ضروری است . 
5- وجود افسانه و اساطیر و خرافات و موهومات و شبهات به اسم مذهب که سبب بدنام کردن مذهب می شود. 
6- عدم ایجاد رابطه بین دین و دانش و حتی اصرار به متضاد نشان دادن این دو مسئله . 
7- القاء ترک لذات به اسم دین ، بدین ادعا که لازمه دینداری ترک لذات است . 
8- وجود تفاوت بین آنچه که از لحاظ تعالیم مطرح می شود و عمل آن در اجتماع و مسئولان مذهبی جامعه . 
9- تحمیل بدون در نظر داشتن ظرفیت جسمی و روانی کودک. 
10- عدم زمینه سازی برای ایجاد آمادگی در کودک به گونه ای که گاهی جاذبه تلویزیون نمی گذارد کودک به دنبال نمازش برود. 
11- معاشرت های بی بند و بار و بی ضابطه که موجبات فساد و گمراهی ها را فراهم می آورند. 
12- زرق و برق ها ی فسادانگیز محیط و القائات ناروا در این رابطه که ناشی از تلاش جاهلان و دشمنان دوست نما است. 

توجه به امانت داری
در همه حال فراموش نکنیم که ما امانتدار خداییم . کودک، امانتی است از خدا در دست ما و بعد هم در دست خودش و بعد هم در دست اجتماع و مسئولان دینی. ما در برابر این امانت مسئولیم و باید حساب پس بدهیم . بار مصیبت دو چندان خواهد بود وقتی که ما نه برای خود فکری کرده باشیم ، نه برای فرزندانمان، بی اعتنایی و یا سهل انگاری در انجام وظیفه عقوبت آفرین است. 
در این راه از چه کسی مدد گیریم؟
در تربیت فرزندان و ساختن و به عمل آوردنشان باید از مددها و نیروهایی استفاده کرد. نخست باید از همت و عزم و اراده خود مدد خواست که جداً به تربیت کودک همت گماریم و بکوشیم او را بسازیم و به عمل آوریم . ثانیاً از آنها که آگاه و صاحبنظرند ، از مسئولان تربیت، از معلمان اخلاق ، از صاحبنظران در فهم قرآن باید مدد بخواهیم که آگاهی ها و اطلاعات لازم را در این رابطه در اختیارما بگذارند. از فرصت هایی که در اجتماع است ، از امکاناتی که دولت و دستگاه های آموزشی در اختیار می گذارند باید به نفع سازندگی و اصلاح کودک استفاده کرد. 
و سرانجام باید از هستی بخش مطلق ، از مددرسان توانا و نزدیک ، از خداوند خلق و امر برای حفظ و به ثمر رساندن امانت خودش طلب کمک کرد. 

منابعی برای مطالعه:
1- تربیت کودک، ابراهیم امینی
2- راه تربیت، مجید رشید پور، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
3- آشنایی با تعلیم و تربیت اسلامی، مجید رشید پور، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
4- روانشناسی و تربیت کودکان و نوجوانان، دکتر غلامعلی افروز، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
5- تربیت طبیعی در مقابل تربیت عاریه‏ای، عبدالعظیم کریمی، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
6- والدین و مربیان مسؤول، رضا فرهادیان، انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم
7- خانواده و دشواری‏های رفتاری کودکان، دکتر علی قائمی، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
8- مجموعه کتاب های خانواده، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
9- پرورش مذهبی کودکان، دکتر قایمی
10- بهداشت ازدواج در اسلام، دکتر صفدر صانعى
11- تربیت برتر ، رضا فرهادیان
12- ازدواج در مکتب اهل بیت ، نجفی یزدی
13- با فرزندان خود چگونه رفتار کنیم ، شرفی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۳ ، ۰۲:۱۴
محمد محمدی

خلاصه خطبه غدیر

بخش اول: حمد و ثنای الهی

ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بى آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.

همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست.

که در این بخش خطبه پیامبر اکرم مشغول به حمد سنای خدا شده است

بخش دوم: فرمان الهی برای مطلبی مهم

و اکنون به عبودیت خویش و پروردگاری او گواهی می دهم. و وظیفه خود را در آن چه وحی شده انجام می دهم.

- معبودی جز او نیست - چرا که اعلام فرموده که اگر آن چه (درباره ی علی) نازل کرده به مردم نرسانم، وظیفه رسالتش را انجام نداده ام؛ و خداوند تبارک و تعالی امنیت از [آزار] مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است.

پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز. ای فرستاده ما! آن چه از سوی پروردگارت درباره علی و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.»

هان مردمان! آنچه بر من فرود آمده، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان می کنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی سلام، پروردگارم - که تنها او سلام است - فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من بوده. جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود او (علی)، صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است؛

و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که: «همانا ولی، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و ایمانیانی هستند که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.» و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است.

و من از جبرئیل درخواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از این مأموریت معاف فرماید. زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیس? ملامت گران و مکر مسخره کنندگان اسلام را می دانم؛ همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده: «به زبان آن را می گویند که در دل هایشان نیست و آن را اندک و آسان می شمارند حال آن که نزد خداوند بس بزرگ است.»

و نیز از آن روی که منافقان بارها مرا آزار رسانیده تا بدانجا که مرا اُذُن [سخن شنو و زودباور ]نامیده اند، به خاطر همراهی افزون علی با من و رویکرد من به او و تمایل و پذیرش او از من، تا بدانجا که خداوند در این موضوع آیه ای فرو فرستاده: « و از آنانند کسانی که پیامبر خدا را می آزارند و می گویند: او سخن شنو و زودباور است. بگو: آری سخن شنو است. - بر علیه آنان که گمان می کنند او تنها سخن می شنود - لیکن به خیر شماست، او (پیامبر صلی الله علیه و آله) به خدا ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق می کند و راستگو می انگارد.»

و اگر می خواستم نام گویندگان چنین سخنی را بر زبان آورم و یا به آنان اشارت کنم و یا مردمان را به سویشان هدایت کنم [که آنان را شناسایی کنند] می توانستم. لیکن سوگند به خدا در کارشان کرامت نموده لب فروبستم. با این حال خداوند از من خشنود نخواهد گشت مگر این که آن چه در حق علی عیه السّلام فرو فرستاده به گوش شما برسانم.

 بخش سوم: اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام

هان مردمان! بدانید این آیه درباره اوست. ژرفای آن را فهم کنید و بدانید که خداوند او را برایتان صاحب اختیار و امام قرار داده، پیروی او را بر مهاجران و انصار و آنان که به نیکی از ایشان پیروی می کنند و بر صحرانشینان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هر یکتاپرست لازم شمرده است.

[هشدار که] اجرای فرمان و گفتار او لازم و امرش نافذ است. ناسازگارش رانده، پیرو و باورکننده اش در مهر و شفقت است. هر آینه خداوند، او و شنوایان سخن او و پیروان راهش را آمرزیده است.

هان مردمان! آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام. پس بشنوید و فرمان حق را گردن گذارید؛ چرا که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و ولی و معبود شماست؛ و پس از خداوند ولی شما، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون در برابر شماست و با شما سخن می گوید. و پس از من به فرمان پروردگار، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. این قانون تا  برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد.

روا نیست، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان روا دانند؛ و ناروا نیست مگر آن چه آنان ناروا دانند. خداوند عزوجل، هم روا و هم ناروا را برای من بیان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خویش و حلال و حرامش به من آموخته در اختیار علی نهاده ام.

هان مردمان! او را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ام. او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سور? یاسین یاد کرده که: «و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم...»

هان مردمان! از علی رو برنتابید. و از امامتش نگریزید. و از سرپرستی اش رو برنگردانید. او [شما را] به درستی و راستی خوانده و [خود نیز] بدان عمل نماید.. او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان، به او سبقت نجسته. و همو جان خود را فدای رسول الله نموده و با او همراه بوده است تنها اوست که همراه رسول خدا عبادت خداوند می کرد و جز او کسی چنین نبود.

اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است. از سوی خداوند به او فرمان دادم تا [در شب هجرت] در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده، پذیرفت که جان خود را فدای من کند.

هان مردمان! او رابرتر دانید، که خداوند او را برگزیده؛ و پیشوایی او را بپذیرید، که خداوند او را برپا کرده است.

هان مردمان! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد. این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند. از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش گیر آن  مردمانند؛ و سنگ، که برای حق ستیزان آماده شده است.

هان مردمان! علی را برتر دانید؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید.

دور دورباد از درگاه مهر خداوند و خشم خشم باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من سازگار نباشد!

هان! بدانید جبرئیل از سوی خداوند خبرم داد: «هر آن که با علی بستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد، نفرین و خشم من بر او باد!» البته بایست که هر کس بنگرد که برای فردای رستاخیز خود چه پیش فرستاده. [هان!] تقوا پیشه کنید و از ناسازگاری با علی بپرهیزید. مبادا که گام هایتان پس از استواری درلغزد. که خداوند بر کردارتان آگاه است.

هان مردمان! همانا او هم جوار و همسایه خداوند است که در نبشته ی عزیز خود او را یاد کرده و دربار? ستیزندگان با او فرموده: «تا آنکه مبادا کسی در روز رستخیز بگوید: افسوس که درباره همجوار و همسایه ی خدا کوتاهی کردم...»

هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفای آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است

هان مردمان! همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، یادگار گران سنگ کوچک ترند و قرآن یادگار گران سنگ بزرگ تر. هر یک از این دو از دیگر همراه خود خبر می دهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.

هان! بدانید که آنان امانتداران خداوند در میان آفریدگان و حاکمان او در زمین اویند.

هشدار که من وظیفه ی خود را ادا کردم. هشدار که من آن چه بر عهده ام بود ابلاغ کردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم. بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم. هشدار که هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمؤمنین خوانده شود. هشدار که پس از من امارت مؤمنان بری کسی جز او روا نباشد.

سپس فرمود: مردمان! کیست سزاوارتر از شما به شما؟ گفتند خداوند و پیامبر او! سپس فرمود آگاه باشید! آن که من سرپرست اویم، پس این علی سرپرست اوست! خداوندا دوست بدار آن را که سرپرستی او را بپذیرد و دشمن بدار هر آن که او را دشمن دارد و یاری کن  یار او را؛ و تنها گذار آن را که او را تنها بگذارد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۳ ، ۰۰:۵۸
محمد محمدی

او همچنان ناشناخته است

از آن زمان که کودکی نو پا بودم، به یاد دارم هر گاه که می خواستم برخیزم ، به من آموخته بودند «یا علی» بگویم ، هر گاه می خواستم باری را بلند نمایم «یا علی» می گفتم، ام ا«یا علی» چه بود ؟ و «علی» که بود ؟ نمی‌دانستم.

امروز هم که بزرگ شده و مطالعاتی در سیره و سرگذشت آن حضرت داشته‌ام ، باز هم باید اقرار کنم که چیزی نمی‌دانم و درک جلوه های شخصیت ابر مردی که ماوراء شخص وی، حتی برای اصحابش ناشناخته بود و هست؛ برای فردی چون من، ناممکن است مگر نمی از یمی.

مولوی بلخی با آن اندیشه عمیق و روح بلند درباره حضرت علی علیه السلام می‌گوید:

در شجاعت شیر ربانیستی                                         در مروت خود که داند کیستی؟

و ابوعلی سینا، متفکر و فیلسوف شرق نیز در مقام تشبیه او چنین می‌گوید:

[علی علیه السلام نسبت به اصحاب، مانند «معقول» بود نسبت به «محسوس»] و نیز می‌گوید: «علی علیه السلام در میان یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند عقول قاهره نسبت به اجسام مادیه بود.»

به راستی کدام بُعد از ابعاد وجود علی علیه السلام را می توان بررسی کرد ؟ شجاعت، عدالت، سخاوت، ایثار، گذشت، علم، آگاهی و معرفت ، زهد و تقوا و ... کدام یک؟

علی علیه السلام، شخصیتی است دارای ابعاد مختلف و جامع صفات اضداد؛ حضرت فرمانروایی است پر قدرت و صلابت و در عین حال بردبار، در میدان جنگ دلاوری کم نظیر، در محراب عبادت عابدی گریان، با دشمنان قاطع، در برابر یتیمان و بیوه زنان مهربان و رقیق القلب، سخاوتمندی بی مانند، در عین حال ساده پوشی کارگر و کشاورز، حکیمی دانا، قاضی دادگر ، بی گذشت و دقیق النظر بود.

به راستی شناخت کامل از این دریای ناپیدا کرانه فضیلت ، تقوا و دانش، برای کسی امکان ندارد، مگر خدایی که خالق اوست و حضرت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله که معلم و مربی اوست و اولاد مطهرش که پرورش یافتگان مکتب او هستند؛ تنها ایشان هستند که مقام و رتبت او را، چنان که هست، در می یابند و دیگران را راهی به شناخت شخصیت والای او نیست.

امیرالمؤمنین دریایی است از خصایص عالی بشری و جامع صفات ممتاز یک انسان برتر، و به حقیقت انسانی کامل. ایشان در این صفات، تا آنجا پیش رفته که حتی دشمنانش نیز زبان به تمجید او گشوده‌اند.

آورده‌اند: روزی محقن بن ابی محقن که از حضرت علی علیه السلام روی برگردانده و به سوی معاویه رفته بود، برای شادمان ساختن معاویه گفت: « من از نزد بی زبان ترین مردم به نزد تو آمدم!» این چاپلوسی چنان مشمئز کننده و بی جا بود که معاویه گفت: " وای بر تو! علی بی زبان ترین افراد است؟! قریش پیش از علی از فصاحت آگاهی نداشت، علی به قریش درس فصاحت آموخت!"(1)

"طه حسین" نیز درباره امام چنین می گوید: " من پس از وحی و سخن خدا، سخنی پر جلال تر و شیواتر از سخن ایشان ندیده و نمی شناسم." (2)

ایستادگی حضرت در برابر ناکثین، قاسطین، مارقین و آنان که می‌خواستند اسلام را از مسیر اصلی‌اش منحرف ساخته، به وادی انحراف، امتیازات طبقاتی و سنن جاهلی بکشانند، حقیقتی است روشن.

حلم و صبر و سکوتش، در مدت بیست سال و اندی، به خاطر مصالح کلی اسلام و مسلمین، در حالی که "خار در چشم و استخوان در گلو" داشت، حقیقتی است دردناک و شگفت انگیز که تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد.

علی علیه السلام در آن گردبادهای اغراض و جهالت و در طوفان‌های کینه توزی از مطامع دنیوی، ناشناخته بود و سخنان آتشین و مواعظ از دل برخاسته اش در دل های قسوت گرفته و سنگین، کمتر اثری نداشت تا جایی که امام سر به بیابان می‌نهاد و درد دل را تنها با خواص اصحابش در میان می‌گذاشت یا در سکوت عمیق چاه درد تنهایی را باز می‌گفت.

علی علیه السلام که چشمه‌های حکمت و دانش از ستیغ کوهساران شخصیت والایش ریزان بود و قادر بود سعادت دو جهان را برای همگان به ارمغان آورد؛ او که به راه های آسمان از راه های زمین آشناتر بود، او که از شمیم روح پرور وحی محمدی صلی الله علیه و آله بهره مند شده و از کودکی در آغوش پر مهر نبوت پرورش یافته بود؛ او که عادل ترین داوران و شجاع ترین دلاوران، امیرمؤمنان و پناهگاه ستم رسیدگان و دردمندان بود؛ همچنان ناشناخته ماند و جز تنی چند از یاران وفادارش، دیگران به ارزش وجودی او پی نبردند و یا نخواستند پی ببرند...

" به واقع علی(علیه السلام)، مظلوم تاریخ اسلام است. "

 

پی‌نوشت‌ها:

1- سیری درنهج البلاغه ، مرتضی مطهری، ص 15.

2- همان ، ص 19.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۳ ، ۰۰:۴۹
محمد محمدی

عید غدیر؛ عید الله اکبر

عید غدیر، عید الله اکبر و عید آل محمد و ارزشمندترین و والاترین عید اسلامى‏است. هیچ روزى در طول سال، فرخنده ‏تر و مبارک‏ تر از این روز مقدس نزد شیعیان اهل‏ بیت نیست. امام صادق سلام الله ‏علیه مى‏فرماید:

«ان یوم غدیر خم بین الفطر و الاضحى و الجمعه کالقمر بین الکواکب...»؛ روزعید غدیر خم در میان سه عید فطر و قربان و جمعه، مانند درخشندگى ماه در میان ‏ستارگان است. چه تعبیر ظریفى امام دارد که عید غدیر را تشبیه به ماه کرده است و دیگر اعیاد را به ستاره؛ زیرا در این روز بزرگ بود که خداوند اعلام کرد: امروز دین را بر شما تکمیل کردم و نعمتم را بر شما به اتمام رساندم «الیوم اکملت‏ لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا»؛ نعمت ‏بزرگ اسلام که از هر نعمتى ارزنده ‏تر و گرانبهاتر است، کامل نمى‏شود و محقق نمى‏گردد جز با ولایت على‏علیه السلام « و ما نودى بشى‏ء مثل ما نودى بالولایه‏».

محب الدین طبرى از علماى بزرگ اهل سنت نقل مى‏کند که رسول خدا صلوات الله علیه فرمود: «اذا جمع الله الاولین و الاخرین یوم القیامة و نصب الصراط على جسر جهنم، لم ‏یجزها احد الا من کانت له براء ة بولایة على بن ابى طالب‏»؛ در روز قیامت که خداوند تمام مردم را جمع مى‏کند و صراط بر پل دوزخ زده مى‏شود، هیچ کس از آن نمى‏گذرد جز کسى که با ولایت على ابن ابى‏طالب، گذرنامه بى‏زارى و برائت از جهنم را داشته باشد.

ولایت على علیه السلام همان دین حنیف است که فرمود: « فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التى فطر الناس علیها»؛ پس اى پیامبر(همراه با پیروانت) به سوى آیین پاک اسلام روى ‏آور که فطرت الهى‏ است و مردم بر آن مفطور شده‏اند.

و ولایت على همان طریقه و روش صحیح زندگى است که اگر مردم آن روش را برگزینند، خداوند در روز رستاخیز، از آب گواراى حوض کوثر به دست على علیه السلام ‏سیرابشان مى‏گرداند. « و ان لو استقاموا على الطریقة لاسقیناهم ماء غدقا»؛ و ولایت همان نعمتى است که حتما از آن سؤال مى‏شود که با آن چگونه رفتار کردید« ثم لتسالن یومئذ عن النعیم‏».

آلوسى، مفسر بزرگ اهل سنت در تفسیر کبیر روح المعانى پس از ذکر آیه شریفه‏« وقفوهم انهم مسئولون‏»؛ و آنان را متوقف کنید و ایست ‏بدهید که مسئولیت دارند و باید پاسخگو باشند، در ذیل تفسیر این آیه، اقوال گوناگونى را نقل مى‏کند و سپس‏ نتیجه مى‏گیرد و مى‏گوید:

« سزاوارترین و صحیح ترین سخن این است که در آن روز از عقاید و اعمال انسان ‏سؤال مى‏شود و از همه مهم‏ تر و عظیم‏تر، قطعا ولایت على کرم الله وجهه است‏».

و در این روز بزرگ که یادآور نصب و تعیین امیرالمؤمنین به دست مبارک رسول‏ اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و به امر پروردگارش است، باید این فطرت الهى ‏را در دل‏ها زنده کرد و پرده‏هاى ظلمت و جهالت و تارهاى نادانى و غفلت ‏را از دیدگان غافلان برداشت تا بر طریقه حق پایدار گردند و به صراط مستقیم الهى روى‏ آورند و دینشان کامل شود.

از امام صادق علیه السلام مى‏پرسد: مولاى من! آیا به من دستور مى‏دهى که ‏این روز را روزه بداریم؟

حضرت پاسخ مى‏دهد: « اى والله اى والله انه الیوم الذى نجى فیه ابراهیم ‏من النار فصام لله شکرا لله عزوجل ذلک الیوم، و انه الیوم الذى اقام رسول الله‏ امیرالمؤمنین علما و ابان فضله و وصیته، فصام ذلک الیوم، و ذلک یوم صیام و قیام و اطعام الطعام و صلة الاخوان و فیه مرضاة الرحمن و مرغمة الشیطان‏»؛ آرى، به خدا قسم آرى، به خدا قسم! این همان روزى است که خداوند، حضرت ‏ابراهیم را از آتش رها ساخت، پس او به شکرانه این لطف الهى، این روز را روزه ‏گرفت. و همانا این روز، روزى است که رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین علیه السلام را بر مردم نصب کرد و بزرگوارى و فضلش را نمایان ساخت و او را وصى و جانشین خود قرار داد، پس او هم در این روز، روزه ‏گرفت و این روز، روز روزه گرفتن و دعا کردن و مسلمانان را اطعام نمودن و به ‏دیدار برادران دینى رفتن است و در این روز، رضایت‏ خداى رحمان به دست مى‏آید و بینى شیطان به خاک مالیده مى‏شود (مایوس مى‏گردد).

امام صادق علیه السلام اعمال این روز مهم را در چهار مورد خلاصه مى‏کند:


1- صیام :

در برخى روایات وارد شده که روزه این روز برابر است‏ با صد بار حج ‏و صد بار عمره. و در روایت دیگرى، کفاره شصت ‏سال گناه است. پس حتما برادران و خواهران به این فضیلت‏ بسیار مهم توجه کنند و حتما آن را روزه بدارند.


2- قیام:

اصطلاحا قیام بر عبادت و زنده نگه داشتن این یوم الله با مناجات و دعا و استغفار، اطلاق مى‏شود ولى ممکن است قیام کنایه از استقامت و پایدارى در راه حق و قیام در برابر دشمنان اسلام و مسلمین و مبارزه با طاغوت‏ها و ستم‏ پیشگان‏ باشد.

بهر حال خود قیام علیه باطل و جهاد در راه خدا، نیز یک عبادت بزرگ است ‏بلکه ‏از اهم فرائض و واجبات است.


3- اطعام الطعام:

مهمانى کردن و اطعام نمودن برادران با ایمان از ویژگى‏هاى‏ تمام اعیاد به ویژه این عید بزرگ است که بر آن تاکید شده است. و قطعا خرسند نمودن مؤمنین، از برترین عباداتى است که رضایت پروردگار را به دنبال دارد.


4- صلة الاخوان:

احسان و نیکى به برادران مؤمن و دید و بازدید و زیارت آنان‏ پیوسته از اعمال بسیار پسندیده و نیکو است ولى در این روز، تاکید بر آن شده‏ است. در روایت دارد که هر وقت ‏با برادر مومنى دیدار کردید، براى تهنیت‏ به او بگویید:

«الحمد لله الذى جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین و الائمه علیهم السلام ‏»؛ سپاس و حمد خداى را که ما را جزء تمسک ‏جویان به ولایت امیرمومنان و دیگر امامان که درود خداى رحمان بر آنان باد، قرار داد.

فرا رسیدن این عید بزرگ اسلامى را به مقام شامخ ولى الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و عموم‏ مسلمانان و شیعیان و پیروان امامان، تبریک و تهنیت عرض نموده، از خداى بزرگ‏ خواهانیم ما را جزء شیعیان و ولایت ‏پذیران واقعى قرار دهد.

images

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۳ ، ۰۰:۲۳
محمد محمدی